« علت لشکر کشی ابرهه به مکه | راه های درمان سخن چینی » |
جدال و گفتگو از چهار حال بيرون نيست: يا اينست كه شما در پيرامون آنچه مىدانيد و هر دو عالم هستيد گفتگو مىكنيد. در اين صورت شما هر دو از مرحله خلوص و صفا بيرون رفته و علم و يقين خود را ضايع كرده و طلب رسوايى و فضيحت نموديد.
و يا آنكه هر دو جاهل به آن موضوع مورد بحث هستيد. در اين حالت نادانى خود را آشكار نموده و روى جهل با همديگر مجادله كردهايد. و يا اينست كه تو عالم هستى و با شخصى كه جاهل است گفتگو مىكنى. در اين صورت مقصود تو ظلم كردن و روشن نمودن خطا و لغزش طرف است. و يا آنكه تو جاهل هستى و با شخص عالم وارد بحث و جدال مىشوى. در اين مقام احترام و منزلت او را حفظ نكرده و نسبت به او ستم مىكنى. پس جدال به هر صورت قبيح و ناروا است. و كسى كه انصاف داده و در مقابل حق تسليم باشد، قهرا جدال را ترك خواهد كرد، و در اين حالت ايمان خود را محكم نگهداشته و سلامتى دين خود را نيكو گرفته و عقل خود را از لغزش و اشتباه حفظ كرده است.
شرح
به طورى كه گفتيم گفتگو مىبايد روى اساس تعليم و يا تعلم صورت بگيرد، و تعليم از شخصى سزاوار است كه عالم باشد، و تعلم مخصوص شخص جاهل است. پس گفتگوى طرفين در صورتى كه احد طرفين عالم و به قصد خالص تعليم، سخن مىگويد، و طرف ديگر جاهل و با كمال خضوع در صدد تعلم و استفاده است، مطلوب و پسنديده است. و اما در غير اين صورت كه گفتگو به منظور ياد دادن و ياد گرفتن نيست، به هر فرض و وجهى كه باشد ناپسند و
مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى، متن، ص: 202
بىفايده است.
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد* زانكه آنجا جمله اعضاء چشم بايد بود و گوش بر بساط نكتهدانان خود فروشى شرط نيست* يا سخن دانسته گو اى مرد عاقل يا خموش[1]
مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى ؛ متن ؛ ص199
حضرت صادق (ع) فرمود: مجادله كردن بيمارى پست و سختى است، و خصلتى نيست از براى انسان كه بدتر از آن باشد، و آن از اخلاق مخصوص ابليس بوده، و چيزيست كه شيطنت و ابليس بودن ابليس به آن منتهى شده و چون نسب انسان است كه از ريشه و اصل و نسب شيطان محسوب مىشود. و هرگز مجادله نمىكند در هر حالتى باشد مگر آن كسى كه خود را و طرف خود را
مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى، متن، ص: 200
نشناخته و از معرفت حقايق دين محروم باشد. روايت شده است كه: مردى به حضرت ابى عبد اللَّه الحسين (ع) عرض كرد بنشين تا در اطراف دين مناظره و بحث كنيم! حضرت فرمود: اى مرد من به دين خودم بينا و بصير هستم، و راه حقيقت به نزد من آشكار و روشن است، و اگر تو به دين خود جاهل و در راه حقيقت متردد هستى برو و جوياى حقيقت باش، و من كارى با مجادله و بحث ندارم. و گاهى شيطان وسوسه كرده و مرد را از راه القائات باطنى خود وامىدارد كه وارد مناظره و مجادله با مردم گردد، تا ديگران او را جاهل و عاجز نيانديشند.
شرح
بحث و گفتگو اگر روى حقيقت باشد لازمست عنوان تعليم يا تعلم در آن منظور شود، و آنچه از اين دو عنوان خارج است؛ از مرحله حقيقت بيرون و به منظور خود نمايى و خودبينى خواهد بود. طرفين مناظره و بحث اگر بخواهند از گفتگوى خودشان نتيجه مثبت و مفيد بگيرند؛ مىبايد با كمال خلوص نيت و آزادى فكر در صدد تعليم و تعلم باشند. مجادله و مناظرهاى كه به منظور اثبات سخن خود و يا به خاطر غلبه بر طرف و مغلوب شدن او و يا به عنوان اظهار فضل و دانش است؛ نه تنها بىفايده و بىنتيجه مىباشد، بلكه موجب تيرگى و تاريكى دل و مشتبه شدن حقيقت و پيدايش خلاف و عداوت در ميان مجادلهكنندگان خواهد بود.
علتى بدتر ز پندار كمال* نيست اندر جان تو اى ذو دلال علت ابليس انا خير بد است* وين مرض در نفس هر مخلوق هست هر كه نقص خويش را ديد و شناخت* اندر استكمال خود دو اسبه تاخت بر بليس و ديو زان خنديدهاى* كه تو خود را نيك مردم ديدهاى فتنه تست اين پر طاوسيت* كه اشتراكت بايد و قدوسيت جمله عيب خويش را پوشيدهاى* عيب مردم را به جان كوشيدهاى عيب خود از جمله مردم پيش دان* خلق عالم خوبتر از خويش دان[2]
أصول الكافي / ترجمه كمرهاى ؛ ج5 ؛ ص51
از امام صادق (ع) كه على بن الحسين (ع) بارها مىفرمود:
راستى، شناسائى كمال ديانت مسلمان در ترك سخن بيهوده است، و كم مناقشه و جدال كردن، و در بردبارى و شكيبائى[3]
أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم ؛ ص670
هر كس در دين مجادله كند در شكّ و ترديد مىافتد، و اوّلين از مؤمنان از او سبقت مىگيرند و آخرين از آنان به او مىرسند[4]، و سمهاى شيطان او را زير پا مىگذارند.[5]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج3 ؛ ص186
امام صادق عليه السلام فرمود: از تواضع است كه در نشستن بپائين مجلس راضى باشى و بهر كه برخورى سلام كنى و مجادله را ترك كنى، اگر چه حق با تو باشد، و دوست نداشته باشى كه ترا
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 187
بتقوى بستايند.[6]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج3 ؛ ص338
على بن الحسين عليهما السّلام ميفرمود: همانا شناسائى بكمال دين مسلمان (يعنى علامت كمال دينش) ترك كردن سخنى است كه باو مربوط نيست، و كمى مجادله، و خويشتندارى و صبر و حسن خلق.[7]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج3 ؛ ص409
امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: از مجادله و ستيزه بپرهيزيد كه دلهاى دوستان و برادران را بيمار كنند و نفاق رويانند (زيرا سلامتى دل بصفا و صميميت است و بيماريش بكينه و اندوه و پريشانى خاطر كه از مجادله و ستيزه برخيزد و دوستان را با يك ديگر دو رو كند).
2-
پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: سه خصلت است كه هر كس خداى عز و جل را با آنها ملاقات
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 410
كند (با اين سه خصلت بميرد) از هر درى كه خواهد داخل بهشت شود: كسى كه خلقش نيكو باشد و در غيبت و حضور مردم از خدا بترسد و مجادله نكند اگر چه حق با او باشد.[8]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج3 ؛ ص410
و باز فرمود: كسى كه خدا را هدف مجادلاتش كند، بتحول بسيار نزديك شود.
شرح-
مرحوم مجلسى، براى اين روايت سه معنى ذكر فرموده كه دو معنى آن قريب بذهن است:
1- در ذات و صفات خدا وارد بحث و گفتگو نشويد و با يك ديگر ستيزه منمائيد، زيرا عقول و افكار بشر از درك آن قاصر است و از اين رو همواره از رأيى برأى ديگر منتقل ميشوند، چنانچه از سخنان حكماء و متكلمين هويداست كه هر كدام مذهب و عقيدهئى دارند، پس بهتر آنست كه بتعليمات قرآن و سنت اكتفا شود، (چنانچه در ص 367 دو مثال از تعليمات قرآن و اخبار را با تعليمات حكما و عرفا تطبيق نموديم) و ممكن است مراد بانتقال، انتقال بكفر و باطل باشد.
2- هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند ياد نكنيد، زيرا ممكن است، از ترس عذاب و عقاب خدا از آنچه سوگند خوردهايد براى ديگر منتقل شويد و رسوا گرديد.
4-
امام صادق عليه السّلام فرمود: با شخص حليم و سفيه مجادله مكن، زيرا حليم دشمنت دارد و سفيه آزارت رساند.
توضيح
- حليم دو معنى دارد: 1- خردمند و عاقل. 2- خويشتن دارى كه در كارها شتاب نكند و هر دو معنى در اينجا مناسب است و سفيه بيخرد و نادانست.
5-
رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود: نبود زمانى كه جبرئيل نزد من آيد، جز آنكه غالبا ميگفت:
اى محمد از بغض و دشمنى مردم بپرهيز.
6-
امام صادق عليه السّلام فرمود: جبرئيل به پيغمبر گفت: از گفتگو و ستيزه با مردم بپرهيز.
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 411
7-
امام صادق عليه السّلام فرمود: از برانگيختن شر بپرهيزيد كه موجب گناه و آزار و غرامت شود، و عيب پوشيده را آشكار كند.
8-
و فرمود: از دشمنى با يك ديگر بپرهيزيد، زيرا دشمنى دل را مشغول كند و موجب نفاق شود و كينهها پديد آرد.[9]
گزيده كافى ؛ ج1 ؛ ص45
شنيدم ابو عبد اللَّه صادق (ع) مىگفت: كار خود را به منظور جلب رضاى خدا انجام دهيد نه براى جلب رضاى مردم. آنچه براى مردم باشد به پيشگاه او بالا نمىرود. به خاطر مذهب و اشاعه مكتب با مردم جدل مكنيد كه مجادله دل را مريض مىكند. خداوند تبارك و تعالى به پيامبرش گفت:
«اين تو نيستى كه هر كس را بخواهى بتوانى به سوى ايمان جلب كنى، بلكه خداوند است كه هر كه را بخواهد به سوى ايمان مىكشاند». و باز به او
گزيده كافى، ج1، ص: 46
گفت: «آيا اين تو هستى كه مىتوانى مردم را وادار كنى تا در شمار مؤمنان قرار گيرند؟». مردم را به حال خود بگذاريد. اين مردم از افرادى مانند خود تعليم گرفتهاند و شما از رسول خدا تعليم گرفتهايد. شنيدم كه پدرم ابو جعفر باقر مىگفت: هر گاه كه خداوند با عزّ و جلال مقرر كند كه يكى از بندگانش وارد مذهب شود، از پرندهاى كه به سوى لانه خود پرواز مىكند شتاب بيشترى خواهد داشت.[10]
تحف العقول / ترجمه جنتى ؛ متن ؛ ص73
پس از بتپرستى چندان كه از مجادله با مردم ممنوع شدهام از هيچ چيز مرا منع نكردهاند.[11]
تحف العقول / ترجمه حسن زاده ؛ ص555
اى پسر نعمان! از مجادله و ستيزه كردن بپرهيز كه كردارت را بر باد دهد و از جرّ و بحث بپرهيز كه هلاكت سازد و زياد به خصومتگرى مپرداز؛ زيرا تو را از خدا دور نمايد. سپس فرمود: به راستى، آنان كه پيش از شما بودند در پى «سكوت آموزى» بودند در حالى كه شما دنبال «سخن آموزى» هستيد! شيوه آنان چنين بود كه هر گاه يكى از ايشان مىخواست «عابد» گردد قبل از آن ده سال به فراگيرى سكوت مىپرداخت، پس اگر خوب از عهده فراگيرى آن برمىآمد و در آن راه استقامت مىورزيد، از عابدان به شمار مىآمد و گر نه مىگفت: من لياقت اين مقام را ندارم[12]
تحف العقول / ترجمه حسن زاده ؛ ص717
اى هشام! آنچه را كه از دانش نمىدانى يادگير و آنچه را كه ياد گرفتهاى به نادان ياد ده، دانشمند را به سبب دانش او، بزرگ دار و مجادله با او را رها كن و نادان را به سبب نادانىاش كوچك شمار ولى او را [از خويش] مران بلكه او را بخود نزديك كن و ياد ده[13]
[1] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[2] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[3] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه كمرهاى - ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش.
[4] در كتاب تحف العقول عبارت چنين است: هر كس در دينش تردّد داشته باشد اوّلين از او سبقت مىگيرند و آخرين به او مىرسند.
[5] هلالى، سليم بن قيس، أسرار آل محمد عليهم السلام / ترجمه كتاب سليم - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1416 ق.
[6] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
[7] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
[8] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
[9] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1369 ش.
[10] كلينى، محمد بن يعقوب، گزيده كافى - تهران، چاپ: اول، 1363 ش.
[11] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه جنتى - تهران، چاپ: اول، 1382ش.
[12] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده - قم، چاپ: اول، 1382ش.
[13] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه حسن زاده - قم، چاپ: اول، 1382ش.
فرم در حال بارگذاری ...