اگر بال و پرم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

و گر جان و سرم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر روز قيامت از عطش جانم به لب آيد 

شراب كوثرم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر آب بقا ريزند بي حيدر نمي نوشم 

و گر چشم ترم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر سلمان شوم بي مهر زهرا نامسلمانم 

خلوص بوذرم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر چون نخل خشكي باشم و از روضه ي رضوان 

همه برگ و برم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر در روضه ي رضوان هزاران حوري و غلمان 

دمادم ساغرم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر با آن همه فيض مني در ماه ذيحجّه 

وقوف مشعرم بخشند بي زهرا نمي خواهم 

اگر با دست جبريل امين پروانه ي جنّت 

به صبح محشرم بخشند بي زهرا نمي خواهم.

اگر از كلّ سادات ملك بر قلّه ي گردون
مقام برترم بخشند بي زهرا نمي خواهم
اگر بر مسند شاهي به بام عرش بنشينم
هزاران كشورم بخشند بي زهرا نمي خواهم
اگر از كثرت اشگ سحر در خلوت شب ها
در دريا گوهرم بخشند بي زهرا نمي خواهم
اگر دائم بميرم وز نفس‌هاي مسيحايي
روان بر پيكرم بخشند بي زهرا نمي خواهم
اگر با جام خضر از چشمه ي آب بقا، هر دم
حيات ديگرم بخشند بي زهرا نمي خواهم
كي‌ام من «ميثمم» عمري گداي كوي زهرايم
و گر صد افسرم بخشند بي زهرا نمي خواهم

 

استاد سازگار ،نخل میثم

   پنجشنبه 24 بهمن 1398نظر دهید »