معناى رزق را هر موجودى به درك فطرى خود با آن آشناست.
يكى از معانى رزق بخشش است؛ مانند آن كه مىگويند پادشاه به لشكريانش رزق مىدهد مقصود مواد غذايى و خوراك است. دامنۀ معناى رزق با گذشت زمان گسترده شده و هر گونه مواد غذايى را كه به آدمى مىدهند، خواه دهندۀ آن شناخته شده باشد يا نه، شامل مىشود.
رزق، بخششى است كه به ميزان تلاش آدمى مىرسد هر چند دهندۀ آن ناشناخته باشد، سپس معناى آن گستردهتر شده و به معناى هر سودى است كه به آدمى مىرسد. اگر چه خوراك آدمى نباشد براى همين همۀ سرمايههاى زندگى
مانند: مال و مقام و خويشاوندان و ياران و فرزندان و زيبايى و دانش و آگاهى و نظير اينها، رزق هستند.
رزق به آن مقدار روزى گفته مىشود كه مورد استفادۀ روزى خوران قرار مىگيرد خواه خوراكى باشد يا معنوى، مانند آفريدن، مشيّت و تدبير و مانند اينها كه مخصوص خداست.
آنچه را انسان از راه حلال به دست مىآورد رزق خداوند است. بنابراين ابزارهاى نامشروع و گناهساز، رزق خداوند نيست چرا كه خداوند هيچ گاه گناه بندگانش را به خود نسبت نمىدهد.
آيۀ شريفۀ:
وَ الَّذِينَ إِذٰا فَعَلُوا فٰاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّٰهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّٰهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلىٰ مٰا فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»[1]
و آنان كه چون كار زشتى مرتكب شوند يا بر خود ستم ورزند، خدا را ياد كنند و براى گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه كسى جز خدا گناهان را مىآمرزد؟ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتكب شدهاند، پا فشارى نمىكنند.
اشاره به همين نكته است.
[2]
رزق طيّب همان رزق حلال است و طبيعت سالم آدمى، پاكيزۀ آن را مىپسندد و ملاك حلال بودن شرعى نيز همين است كه در سورۀ اعراف فرمود:
وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبٰاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبٰائِثَ»[3]
و پاكيزهها را بر آنان حلال مىنمايد و ناپاكها را بر آنان حرام مىكند.
حلال شرعى تابع حلال فطرى است؛ زيرا دين خداوند بر طبيعت فطرتهاى
آدميان است. خداوند آدمى را به ابزارهاى تغذيۀ كارآمد و ظريف مجهّز كرده است و موجوداتى از زمينيان مانند حيوانات و گياهان را با ماندگارى زندگى سازگار كرده است.
طبيعت سالم آدمى نيز بدون نفرتى به سوى آنها كشش دارد و به همين دليل هر چيزى كه طيّب است از نظر شرع حلال است.
همان طور كه جسم آدمى براى بقاى خود نياز به خوراك و غذا دارد، روح او نيز براى رشد حيات طيّبۀ معنوى خود حتى بعد از دنيا به روزى معنوى نياز دارد از اين رو حق تعالى دربارۀ شهيدان فرمود:
وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ»[4]
و هرگز گمان مبر آنان كه در راه خدا كشته شدند مردهاند، بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.
پس رزق، محدود به روزى مادّى نيست بلكه كمالات معنوى نيز خوراك انسان و ضرورى او براى استمرار زندگى معنوى در دنيا و آخرت است. و چون انسان مشتمل بر مادّه و روح است، هنگامى كه انسان از خداوند متعال درخواست گشايش در روزى مىكند بايد گشايش در روزى مادّى و معنوى را به طور جمعى مورد توجّه قرار دهد.
[5]
رزق هميشگى
اميرمؤمنان عليه السلام در بيان ملكوتى خود تداوم در توجّه به حق را رزق هميشگى جانها برشمرده است:
مُداوَمَةُ الذِّكْرِ قُوْتُ الأَرْوٰاحِ وَمِفْتٰاحُ الصلاح.[6]
مداومت بر ذكر، خوراك روح و كليد صلاح و پاكى است.
انسان در خواهش روزى معنوى هيچ محدوديّت ندارد؛ زيرا ظرف وجود انسان از جهت روح و باطن مجرّد است و مىتواند سير معنوى بىپايان داشته باشد. پس روزى معنوى او نيز مىتواند نامحدود باشد.
خداوند حكيم رزق مادّى بندگانش را بر پايۀ حكمت تنظيم نموده است و به هر كس به فراخور حالش روزى مىدهد و در روزى معنوى نيز اين چنين تقدير نموده كه بندۀ مؤمن در راه قرب و وصالش به اندازۀ توان، موانع را كنار زده و ظرف وجود خود را گسترش دهد و قابليّت خود را براى پذيرش حق و روزى معنوى بيشتر نمايد.
واقعيّت روزى گسترده اين است كه در دعا بخواند:
خدايا! به من گشايش بده تا نيازمند نباشم نه آن كه افزونتر از نيازم باشد.
ولى گستردگى در روزى معنوى بىپايان است، چرا كه خداوند متعال حقيقت بىپايان است و روزى بىپايان نمىتواند چيزى جز رسيدن به آن حقيقت باشد.
انسان در سير معنوى خود به جايى مىرسد كه حق، خوراكش مىشود و چيزى جز حق نمىتواند او را سير كند.
معانى طيّبات در كلام بزرگان
مراد از طيّبات، آنچه را پاك باشد گويند، مگر در كتاب و حديث دليلى بر حرمت باشد.
برخى گفتهاند:
هر چه كه لذيذ و خوش طبع و مناسب اهل جوانمردان و اخلاق پسنديده باشد.
برخى گفتهاند:
آنچه را كه طبع سالم خبيث نداند و متنفّر از آن نباشد.
و آيۀ شريفه مىفرمايد:
وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبٰاتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبٰائِثَ»[7]
و پاكيزهها را بر آنان حلال مىنمايد و ناپاكها را بر آنان حرام مىكند.
[8]
و از اين كلام شريف، ظاهر مىشود كه عبادات، موجب زيادتىِ روزى مىشود و ترك آنها، باعث كمىِ رزق مىشود. و رزق، عبارت از چيز حلالى[9] است كه خداى تعالى، به جهت انتفاع بندگان، مقرّر فرموده. و حرام، داخل رزق نيست، چنانچه مذهب جمعى از علماست. پس آنچه به دست فسّاق و ظَلَمه از راههاى حرام، با وجود حبس حقوق الهى مىآيد، رزق نخواهد بود و توسعۀ حال ايشان، منافات با مضمون اين كلام شريف نخواهد داشت.
[10]
تحف العقول / ترجمه جعفرى ؛ ص95
هر كس كه از خدا حاجتى دارد آن را در سه وقت طلب كند: ساعتى از روز آدينه، و وقت ظهر، هنگامى كه باد مىوزد و درهاى آسمان گشوده مىگردد و رحمت نازل مىشود. و پرندگان به صدا در مىآيند، و در آخر شب هنگام سپيدهدم كه دو فرشته (از قول خدا) ندا مىكنند: آيا توبهكنندهاى هست كه توبهاش را بپذيرم آيا نيازمندى هست كه عطايش دهم؟ آيا آمرزش خواهى هست تا او را بيامرزم؟
آيا حاجتمندى هست؟ پس آن خواننده به سوى خدا را اجابت كنيد. رزق و روزى را در فاصله سپيدهدم تا هنگام برآمدن خورشيد طلب كنيد (به دعا و طلب حلال) كه آن در طلب روزى از جهانگردى مؤثّرتر است، و آن همان ساعتى است كه خداوند روزى را در بين بندگانش پخش مىكند: چشم به راه گشايش الهى باشيد و از رحمت خداوند نوميد نشويد كه بهترين كار در نزد خداوند: انتظار
تحف العقول / ترجمه جعفرى، ص: 96
فرج و گشايش، و آن چيزى است كه فرد مؤمن بر آن پشتكار مىورزد.[11]
تحف العقول / ترجمه جعفرى ؛ ص96
از ارتكاب گناهان پرهيز كنيد كه هر گونه گرفتارى و كمبود رزق از گناه است، حتى خراش جايى از بدن و زخم و مصيبت، زيرا كه خداوند مىفرمايد: ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ، يعنى: «هر مصيبتى كه به شما رسد به سبب كارهائى (خطا و گناهانى) است كه دستهايتان كرده و از بسيارى [از گناهان] در مىگذرد- شورى: 30». به هنگام صرف غذا بسيار به ياد خدا باشيد و حرف مزنيد زيرا غذا نعمتى از نعمات الهى و رزقى از ارزاق اوست، كه در اين صورت شكر و سپاسش بر شما واجب گشته. پيش از زوال نعمت وجودش را مغتنم شماريد كه در غير اين صورت نعمت از دست رفته، و بر عليه صاحبش گواهى خواهد داد كه با او چگونه رفتارى داشته است. هر كس كه به روزى اندك خداوند بسنده كند خدا نيز به اعمال اندك او بسنده نمايد. مبادا تقصير و كوتاهى كنيد كه آن موجب حسرت است آنگاه كه ديگر سودى ندارد.[12]
تحف العقول / ترجمه جعفرى ؛ ص101
رزق و روزى را با دادن صدقه فرود آريد. انواع گرفتاريها را با دعا كردن دفع كنيد، و بر شما باد به دعا كردن پيش از آنكه بلا بيايد، و قسم به آن خدائى كه دانه را شكافته و مردم را آفريده هجوم بلا و گرفتارى بر مؤمن از ريزش و فشار سيل از فراز تپّه به زير و از دويدن استرها شتابانتر است.[13]
تحف العقول / ترجمه جعفرى ؛ ص108
واى بر تو آيا اين آيه را نخواندهاى: وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ يعنى: «و رزق و روزى شما و آنچه بدان وعده داده شدهايد در آسمان است- ذاريات: 22»، پس در اين صورت آيا رزق و روزى را از غير مكانش طلب كنيم. و آن همانست كه خداوند در آسمان وعده داده است. نماز هيچ بندهاى تا زمانى كه از خداوند بهشت را بخواهد و از آتش دوزخ به او پناه ببرد و از وى درخواست همسرى حور العين را نمايد پذيرفته نشود. هنگامى كه هر كدامتان به نماز ايستاد همچون كسى باشد كه گويا آخرين نماز عمر او در اين جهان است. لبخند موجب بطلان نماز نمىشود، ولى قهقهه نماز را باطل مىكند.[14]
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه) ؛ ج2 ؛ ص139
170 سفارش امير المؤمنين عليه السلام به محمد بن حنفيه (4) رزق و روزى
فرزندم! رزق، دو گونه است:
آن روزيى كه تو مىطلبى، و رزقى كه تو را مىطلبد، و اگر نزد آن نروى نزد تو مىآيد.
پس همّ و تلاش يك سال خود را بر همّ يك روز خود حمل مكن. هر چه در هر روز هست، براى همان روز تو را كفايت مىكند.
پس اگر يك سال از عمر تو باشد، خداى عزّ و جلّ در هر روز، رزقى جديد كه قسمت تو كرده به تو مىرساند و اگر آن سال از عمر تو نباشد، با غمّ و همّ آنچه واجد آن نيستى، چه مىكنى؟
و بدان كه هيچ جويندهاى در روزى تو، بر تو سبقت نمىگيرد، و هيچ كس در اين مورد بر تو غالب نمىشود. و آنچه
گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه)، ج2، ص: 140
برايت مقدّر نشده، از تو پوشيده نمىماند.
چه بسيار ديدهاى كه جويندهاى خود را به رنج و تعب مىاندازد، در حالى كه رزق او بر او تنگ است.
و چه بسا افرادى كه در طلب روزى ميانه روى كنند، ليكن مقدّرات با ايشان همراه مىشود. و بالاخره تمام اينان، مىميرند.
«امروز» در اختيار تو است، در حالى كه يقين ندارى به «فردا» مىرسى.
بسا كسانى كه به پيشواز روزى مىروند، ولى به پايانش نمىبرند. در اوّل شب به چنين كسى غبطه مىخورند، و در آخر همان شب در مرگ او مىگريند. پس طول زمان نعمتها و تأخير انتقام الهى تو را فريب ندهد، زيرا هر كس از فقدان نعمتها بترسد، قبل از مرگ، به عقوبت، تعجيل مىنمايد.[15]
ديوان أمير المؤمنين عليه السلام ؛ ص47
78- توجه تو فقط به چنگ آوردن ثروت نباشد، پرهيزكارى از نافرمانى خدا را هم در رديف كارهاى خود قرار بده.
79- خدا رزق تمام جاندارانى كه روى زمين زندگى مىكنند تضمين كرده است و ثروت عاريه (امانت) است مىآيد و مىرود.
80- رزق خيلى سريعتر از چشم برهم زدن، آنگاه كه خدا خواسته است به إنسان مىرسد.
81- رزق از حركت رودخانه بطرف توقفگاه خود و از پرواز پرنده بطرف لانهى خود آن موقع كه پائين مىآيد سريعتر به إنسان مىرسد.[16]
«رزق» از نظر لغوى به معناى بخشش مستمر و دائم، اعم از مادى و معنوى، است.
هر نوع نعمتى را كه خداى سبحان به بندهاش عنايت كند از خوراك و پوشاك يا علم و عقل و ايمان و بهرههاى معنوى ديگر، همگى «رزق» هستند. برخى سادهانگاران فقط متاعهاى دنيوى را «رزق و روزى» مىدانند، حال آنكه عنايتهاى معنوى مثل حالت توجه در نماز، اخلاص، توفيق شبزندهدارى و مسائلى از اين دست، همگى «رزق» الهى هستند. قرآن دربارۀ «شهدا» مىفرمايد: بَلْ أَحْيٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ انان زندهاند و نزد خدا روزى مىخورند. شك نيست كه روزى خوردن شهيدان از قبيل اين متاعهاى دنيوى نيست.
[17]
[1] آل عمران (۳):۱۳۵.
[2] انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، جلد: ۲، صفحه: ۲۷، دار العرفان، قم - ایران، 1383 ه.ش.
[3] اعراف (۷):۱۵۷.
[4] آل عمران (۳):۱۶۹.
[5] انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، جلد: ۲، صفحه: ۲۸، دار العرفان، قم - ایران، 1383 ه.ش.
[6] - غرر الحكم: ۱۸۹، حديث ۳۶۶۱؛ عيون الحكم والمواعظ: ۴۸۷.
[7] اعراف (۷):۱۵۷.
[8] انصاریان، حسین، تفسیر و شرح صحیفه سجادیه، جلد: ۲، صفحه: ۲۹، دار العرفان، قم - ایران، 1383 ه.ش.
[9] الف: حلال.
[10] گلستانه، علاءالدین محمد، منهج الیقین (شرح نامه امام صادق علیه السلام به شیعیان)، صفحه: ۴۱۰، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحديث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1388 ه.ش.
[11] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه جعفرى - تهران، چاپ: اول، 1381ش.
[12] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه جعفرى - تهران، چاپ: اول، 1381ش.
[13] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه جعفرى - تهران، چاپ: اول، 1381ش.
[14] ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول / ترجمه جعفرى - تهران، چاپ: اول، 1381ش.
[15] ابن بابويه، محمد بن على، گلچين صدوق (گزيده من لا يحضره الفقيه) - تهران، چاپ: اول، 1376ش.
[16] ميبدى، حسين بن معين الدين، ديوان أمير المؤمنين عليه السلام - قم، چاپ: اول، 1411ق.
[17] محفوظی، عباس، اخلاق اسلامی، صفحه: ۱۷۳، مشهور، قم - ایران، 1388 ه.ش.
فرم در حال بارگذاری ...