« گوش سپردن به آیات قرآن | آداب تنبيه » |
تربيت از نظر علماى قديم
از نظر علماى تربيت قديم، در اين جهت شك و ترديدى نبود كه قسمتى از اخلاقيات را بايد در وجود بشر تكوين كرد و به اصطلاح علماى اخلاق بايد فضايل را به صورت ملَكات در انسان ايجاد نمود. از نظر علماى قديم آدم تربيتشده آدمى بود كه آنچه كه فضيلت ناميده مىشود، در او به صورت خوى و ملكه درآمده باشد[1] و مادامىكه يك فضيلت به صورت ملكه درنيامده باشد يا به طبيعت ثانوى انسان بدل نشده باشد «حال» است نه فضيلت، زيرا امرى زايلشدنى است؛ بايد ملكه شود تا زوالش مشكل باشد. علماى قديم در تعريف عدالت مىگفتند: عدالت ملكه تقوا و پرهيزكارى است؛ يعنى تقوا و پرهيزكارى براى انسان، ملكه شده باشد؛ و حتى مىگفتند انسان آن وقت داراى اخلاق فاضله است كه در عالم خواب هم ضد آن اخلاق از او صادر نشود[2] ، مثلاً آنقدر راستگو باشد كه حتى در عالم خواب هم دروغ نگويد. و بر اين اساس است كه اهتمام زيادى مىشود كه تربيت در سنين كودكى صورت گيرد.
[3]
اينكه گفتهاند: «اَلْعِلْمُ فِى الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِى الْحَجَرِ» اختصاص به علم ندارد، بلكه بايد گفته شود: الْتَّرْبِيَةُ فِى الصِّغَرِ كَالنَّقْشِ فِى الْحَجَرِ. البته علماى امروز هم به تربيت دوران كودكى بيشتر اهميت مىدهند. بچهاى كه در كودكستان است از بچه دبستان و
بچه دبستان از نوجوان دبيرستان و نوجوان دبيرستان از جوان دانشگاه جنبه پذيرشش بيشتر است. انسان در سن پنجاه سالگى شخصيتش منعقد مىشود. البته مبالغه نبايد كرد، انسان يك موجود قابل تغيير و قابل توبه و بازگشت است و ممكن است در سن صدسالگى هم خود را تغيير دهد. ولى شك نيست كه حالات روحى كمكم ملكه مىشود و برگرداندن آنها دشوار مىگردد.
[4]
نظريه علماى غرب
نظريه جديدى در ميان علماى غرب در باب تربيت پيدا شده كه لازمه حرفشان اين است كه اساسا تربيت، صرف پرورش است. و چون بحث آنها در تربيت اخلاقى بوده و روى عقل و اراده بحث كردهاند نه روى حس دينى و حس زيبايى، گفتهاند تربيت فقط و فقط پرورش نيروى عقل و اراده اخلاقى است و بس، و انسان را به هيچ چيز - چه خوب و چه بد - نبايد عادت داد زيرا عادت مطلقا بد است، چون همين كه چيزى عادت شد بر انسان حكومت مىكند و انسان به آن انس مىگيرد و نمىتواند آن را ترك كند، و آن وقت است كه كارى را كه انجام مىدهد نه به حكم عقل و نه به حكم اراده اخلاقى و نه به حكم تشخيص اينكه اين كار كار خوبى است يا كار بدى، انجام مىدهد بلكه به حكم اينكه عادتش شده و اگر انجام ندهد ناراحت مىشود انجام مىدهد. اين مطلب در دو حديث نبوى و صادقى آمده است.
رسول اكرم فرمودهاند:
لا تَنْظُروا الى كَثْرَةِ صَلاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْروفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ وَ لكِنِ انْظُروا الى صِدْقِ الْحَديثِ وَ اداءِ الاَْمانَةِ[5].
از حضرت صادق حديثى نقل شده كه تفسير حديث بالا است. مىفرمايد:
لا تَنْظُروا الى طولِ رُكوعِ الرَّجُلِ وَ سُجودِهِ فَاِنَّ ذلِكَ شَىْءٌ اعْتادَهُ فَلَوْ تَرَكَهُ اسْتَوْحَشَ لِذلِكَ، وَ لكِنِ انْظُروا الى صِدْقِ حَديثِهِ وَ اداءِ امانَتِهِ[6].
[به طول ركوع و سجود فرد نگاه نكنيد كه آن، چيزى است كه او] بدان عادت كرده و اگر بخواهد آن را ترك كند وحشت مىكند.
اين حديث خود دلالت مىكند كه عادت، ارزش اخلاقى يك كار را از ميان مىبرد و هيچ نمىتواند ملاك انسانيت و ايمان باشد. اينها هم مىگويند هر چيزى - و لو بهترين كارها و فضايل انسانى باشد - همينقدر كه به صورت عادت درآمد ارزش خود را از دست مىدهد، زيرا در اين صورت آن ملكه است كه بر انسان حكم مىكند، آن عادت است كه طبيعت ثانوى است و بر انسان حكم مىكند، چه عقل بپسندد و چه نپسندد.
[7]
از نظر قرآن و روايات اهلبيت (ع)، از نظر تاريخ و تجربه اثبات شده است كه پدر و مادر دخالت مؤثر در سرنوشته اولاد دارند چه كودك، چه نوجوان و چه جوان.
به عبارت ديگر پدر و مادر دخالت در سعادت و شقاوت بچه، در سعادت و شقاوت نوجوان و جوان دارند، از قرآن و روايات اهلبيت (ع)، از
تاريخ و تجربه بر مىآيد كه پدر و مادر دخالت در خوشبختيها و بدبختيهاى اولاد دارند پدر و مادر مواظب، در سعادت بچه تأثير فراوان دارند و پدر ما در لاابالى و بى تفاوت در تربيت، در بدبختى اولاد تأثير عجيبى دارند. تأثير به اندازه اى است كه از پيغمبر اكرم (ص) آن روايت مشهور رسيد:
السعيد من سعد في بطن امه و الشقيّ من شقي في بطن امه.[8] معناى روايت اين است: دل مادر زمينه ساز براى سعادت و يا براى شقاوت بچه است، به عبارت ديگر معناى روايت اين است، پدر و مادر زمينه ساز سعادت و يا شقاوت بچهاند.
[9]
قرآن شريف مىفرمايد: (يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلِيكُمْ نٰاراً وَقُودُهَا النّٰاسُ وَ الْحِجٰارَةُ)[10] يعنى اى افرادى كه ايمان آوردهايد شما بايد هم خودتان و هم زن و بچهتان را از آتش جهنم نجات بدهيد. چنانكه به فكر خود هستيد به فكر اولادتان بايد باشيد، چنانكه خود روزه مىگيريد به فكر روزه گرفتن اولادتان بايد باشيد، چنانكه خود نماز جماعت اول وقت مىخوانيد به فكر نماز اولادتان نيز بايد باشيد، چنانكه خود حجاب داريد به فكر حجاب دخترتان بايد باشيد و اگر خود حجاب داشته باشى و به فكر حجاب دخترت نباشى، اگر خود متقى باشى و به فكر تقواى بچهات نباشى، اگر خودت با نماز باشى و به فكر نماز بچهات نباشى مسئولى، جهنم است براى تو، و لو اينكه تو آدم متقى باشى، وظيفه اين است كه بايد خودت و زن و بچهات هر دو را از آتش جهنم نگاه بدارى. در قرآن شريف اين آيه كه مىخوانيم تكرار شده است و لحن شديدى دارد مىفرمايد:
(إِنَّ الْخٰاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ أَلاٰ ذٰلِكَ هُوَ الْخُسْرٰانُ الْمُبِينُ)[11] ورشكسته آشكار در روز قيامت آنست كه بايد براى خاطر اولاد به جهنم برود ورشكستۀ آشكار آن است كه خود و زن و بچهاش را از آتش جهنم نجات نداده است و در روايات مىخوانيم: واى بر آن پدر و مادرى كه به فكر دنياى بچههايشان هستند، اما بفكر آخرت آنها نيستند، بفكر اخلاق و ادب بچه نيستند، يعنى بفكر اين هست كه بچهاش درس بخواند، مدركى بگيرد، پستى بگيرد، به فكر اين هست كه تأمين آتيه براى بچهاش بكند، به فكر اين هست كه جهيزيه اى براى دختر ش تهيه كند كه همۀ اينها بجاست بايد باشد - اما بفكر دين، ادب و تربيت بچه، بفكر اينكه اين بچه با كه رفت و آمد دارد، بفكر اينكه اين بچه الان ساعت ۹ شب است كجاست، در خانه است يا نه، بفكر اينكه اين بچه اخلاق، انسانيت دارد يا نه، بفكر اين نيست، پيغمبر اكرم (ص) فرمود: واى به اين افراد.
در روايت ديگرى مىخوانيم پيغمبر اكرم (ص) با اصحابش از جائى رد مىشدند برخورد كردند با بچههائى كه بازى مىكردند پيغمبر نگاهى به بچه ها كرد و بعد فرمودند: بدا بحال بچههاى دورۀ آخر الزمان از دست پدر و مادرهايشان. به خاطر اينكه پدر و مادرها به فكر دنياى بچههايشان هستند اما به فكر آخرت بچه ها نيستند بفكر تأمين آتيه براى اولادشان هستند
[12]
اما بفكر تربيت صحيح، ادب اين بچه و دين او نيستند، بعد پيغمبر (ص) فرمودند: من برى هستم از اين گونه مردم و آنها هم از من برى هستند.[13] يعنى آن پدر و مادرى كه بى تفاوت در تربيت اولاد باشد آن پدر و مادرى كه بى تفاوت در ادب اولادش باشد پيغمبر فرمودهاند من از آنها بى زارم آنها هم از من بى زارن
[14]
در روايات فراوانى تربيت و تأديب كودك، نوجوان، جوان از حقوق شمرده شده است، در رواياتى مىخوانيم، قال رسول الله (ص):
«حقّ الولد علي الواد أن يحسّن اسمه و يحسّن أبه»[15] از حقوقى كه اولاد بر در و مادر دارد اين است كه پدر و مادر به اولاد خود ادب ياد بدهند و اسم نيكوئى براى او انتخاب كند.
امام سجاد (ع) مىفرمايد: «
انّك مسئول عمّا ولّيته به من حسن الأدب»[16] شما مسئوليد بچۀ خود را مؤدب بار بياورى. و در جاى ديگر امير مؤمنان على (ع) مىفرمايد: لا ميراث كالأدب»[17] هيچ ارثى از طرف پدر و مادر براى فرزند بهتر از ادب نيست، اگر يك خانه اى، مغازه اى براى او بگذارى،
امير المومنين مىفرمايد، ادب از اين خانه براى او بهتر است، و خلاصه اينه پيامبر اكرم (ص) فرموده است:
«اكرموا اولادكم و احسنوا آدابكم يغفر لكم»[18] بچههايتان را گرامى بداريد، احترام بچههايتان را نگاه داريد و ادب هم به آنها بياموزيد و خوب هم بياموزيد، و آنها را مؤدب بار بياوريد.
[19]
ترجمه من لا يحضره الفقيه ؛ ج5 ؛ ص176
4743- امام صادق عليه السّلام فرمود: كودك خود را تا هفت سال ببازى رها كن، و هفت سال ديگر او را تحت تربيت و آموزش قرار ده، و هفت سال با خود همدم و همراز ساز پس اگر در صراط حقّ بود و از باطل گريزان و سعادت خود را دريافت كه بسيار خوب و اگر نه چنين شد اميد خيرى در وجودش نخواهد بود.[20]
حضرت صادق (ع) فرموده است: نيكويى و خوبى با پدر و مادر نتيجه حسن معرفت و شناسايى پروردگار متعال است، زيرا عبادتى نيست كه انسان را سريعتر برساند به رضاى پروردگار، و بهتر باشد از نيكويى به والدين براى خدا، و حق پدر و مادر از حقوق خدا جدا و متفرع مىشود، به شرط آنكه بر طريقة دين و روى روش اسلامى سلوك كنند.
و باز شرط است كه: فرزند را از اطاعت امر پروردگار متعال و بندگى او به سوى عصيان و خلاف دعوت نكنند، و اطاعت خود را مقدم بر اطاعت
خدا ندارند، و از راه يقين به سوى ترديد و شك، و از مرحله زهد و پرهيز به سوى علائق مادى و محبت دنيا سوق ندهند[21]
پدر و مادر وسيله طبيعى براى بوجود آمدن و رشد و تربيت تكوينى فرزند است، و در حقيقت آنان رب ظاهرى فرزند هستند كه خداوند متعال با نيرو و فعاليت آنان فرزند را بوجود آورده است. و اگر از نظر تربيت روحى و معنوى نيز فعاليت و صرف نيرو كنند؛ از دو جهت ظاهرى و معنوى حق پيدا مىكنند. پس پدر و مادر در طريق خالقيت و ربوبيت الهى قرار گرفته، و مظهر اين دو صفت پروردگار متعال نسبت به اولاد هستند، و روى اين لحاظ؛ تجليل و حفظ حرمت و اطاعت و خدمت و موافقت آنان از نظر وجهه الهى و هم از نظر طبيعى لازم است. البته برنامه پدر و مادر نيز در جهت تربيت و تعليم فرزند، مىبايد با برنامه دينى و الهى وفق بدهد، و فرزند را از مراحل خلاف و عصيان و دنياپرستى و تعلقات مادى به سوى اطاعت و بندگى پروردگار متعال سوق داده، و شك و ترديد و اضطراب خاطر را در دلهاى اولاد خود تبديل به اطمينان و يقين كند.[22]
و دعوت نكنند فرزند را به خلاف روش صراط الهى و حق، و اگر چنين
شد اطاعت كردن از آنان عصيان است، و لازمست بر خلاف دستور و روش آنان سلوك كرد.
خداوند متعال در سوره لقمان- 16- مىفرمايد: اگر پدر و مادر كوشش كنند كه تو شريك قرار بدهى به من آنچه را كه علم به آن ندارى، از خواسته آنان پيروى مكن، و در زندگى دنيوى و نسبت به امور مادى بخوبى و نيكويى و خوشى با آنان رفتار كن، و از افرادى كه به سوى من حركت مىكنند تبعيت نما، و به سوى من است برگشت شما. و اما از جهت معاشرت ظاهرى؛ پس با آنان مدارات و سازش كن، و پيوسته اظهار مهربانى و نرمى كرده و آزار و زحمت آنان را متحمل باش، چنان كه آنان زحمت و اذيت تو را در طفوليت تحمل كردهاند، و هرگز نسبت به معاش و پوشاك و خوراك آنان مضيقه مده، و روى توسعه و گشايشى كه خداوند متعال تو را عنايت فرموده است زندگى آنان را با دست باز و چهره گشاده تأمين كن. و مبادا كه صورت از آنان برگردانى، و صداى خود را در خطاب به آنان بلند كنى! و متوجه باش كه تعظيم و تكريم پدر و مادر اجلال پروردگار متعال است. و هميشه با گفتار نيكو و ملائم با آنان سخن بگوى، زيرا خداوند متعال جزاى نيكوكاران را ضايع نخواهد فرمود.[23]
خود را در خطاب به آنان بلند كنى! و متوجه باش كه تعظيم و تكريم پدر و مادر اجلال پروردگار متعال است. و هميشه با گفتار نيكو و ملائم با آنان سخن بگوى، زيرا خداوند متعال جزاى نيكوكاران را ضايع نخواهد فرمود.[24]
اولياء اطفال بايد متوجه باشند كه فرزندان امانت الهى هستند نزد آنان، و مىبايد اين امانت را به آنان طهارت و پاكى و صفا و خلوصى كه داشتند حفظ و حراست كرده، و در تعليمات لازم و تربيت صحيح اخلاقى و دينى و الهى آنها شب و روز مراقب باشند.
كوچكترين انحراف اخلاقى و ضعف روحى و تسامح در انجام وظائف دينى كه از آنها ديده شود، به مسئوليت اولياء صورت گرفته، و در نتيجه سوء تدبير و صحيح نبودن برنامه تعليم و تربيت و بىمبالاتى پدر و مادر بوقوع خواهد پيوست. پدر و مادر پيش از اينكه شروع مىكنند به تعليم و تربيت فرزند مىبايد برنامه عمل را دقيقا زير نظر گرفته و نتيجه جريان را منظور داشته باشند. سپردن فرزند به دست فردى كه (معلم، مربى، استاد، كار فرما) مقيد به برنامه صحيح و دينى نيست، و يا فرستان به مؤسسه و محيطى كه بر خلاف آداب و احكام الهى جريان عمل دارد بزرگترين جنايت به فرزند است.[25]
[1] -. و لذا در اخلاق همواره صحبت از ملكه فلان صفت است، فىالمثل ملكه شجاعت، ملكه سخاوت.
[2] -. مرحوم آقا شيخ عبد الكريم حائرى مىگفتند من حتى اگر در خواب هم زن نامحرم ببينم، چشمهايم را مىبندم.
[3] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد: ۲۲، صفحه: ۷۲۹، صدرا، تهران - ایران، 1376 ه.ش.
[4] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد: ۲۲، صفحه: ۷۲۹، صدرا، تهران - ایران، 1376 ه.ش.
[5] -. بحار الانوار، ج ۷۱ /ص ۹
[6] -. اصول كافى، ج ۲ /ص ۱۰۵
[7] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد: ۲۲، صفحه: ۷۳۱، صدرا، تهران - ایران، 1376 ه.ش.
[8] ۱ - تفسير روح البيان، جلد ۱، صفحه ۱۰۴ و كنز العمال، خبر ۴۹۰.
[9] مظاهری، حسین، تربیت فرزند از نظر اسلام، صفحه: ۱، مؤسسه انتشارات امير کبير. شرکت چاپ و نشر بين الملل، تهران - ایران، 1386 ه.ش.
[10] ۱ - التحريم ۶
[11] ۲ - الزمر - ۱۵.
[12] مظاهری، حسین، تربیت فرزند از نظر اسلام، صفحه: ۳، مؤسسه انتشارات امير کبير. شرکت چاپ و نشر بين الملل، تهران - ایران، 1386 ه.ش.
[13] جامع الاخبار، باب فى الاولاد.
[14] مظاهری، حسین، تربیت فرزند از نظر اسلام، صفحه: ۴، مؤسسه انتشارات امير کبير. شرکت چاپ و نشر بين الملل، تهران - ایران، 1386 ه.ش.
[15] ۱ - كنز العمال، خبر ۴۵۱۹۲.
[16] ۲ - بحار، جلد ۷۴، ص ۹.
[17] ۳ - غرر الحكم، فصل ۸، جمله ۴۶.
[18] ۴ بحار الانوار، جلد ۱۰۴، صفحه ۹۵.
[19] مظاهری، حسین، تربیت فرزند از نظر اسلام، صفحه: ۲۵۹، مؤسسه انتشارات امير کبير. شرکت چاپ و نشر بين الملل، تهران - ایران، 1386 ه.ش.
[20] ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه من لا يحضره الفقيه - تهران، چاپ: اول، 1367ش.
[21] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[22] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[23] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[24] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
[25] منسوب به جعفر بن محمد، امام ششم عليه السلام، مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى - تهران، چاپ: اول، 1360ش.
مصباح الشريعة / ترجمه مصطفوى ؛
فرم در حال بارگذاری ...