اگاهی در مورد بیادبی در فضای مجازی باید شامل چند جنبه باشد که افراد قادر به درک و مقابله با این مسئله باشند. در ادامه، چند نکته مهم برای افزایش اگاهی در این زمینه آورده شده است:
1. **آموزش اخلاق آنلاین:**
آموزش اصول اخلاق آنلاین به افراد کمک میکند تا در فضای مجازی با احترام به دیگران رفتار کنند. آشنایی با مفاهیم مانند احترام، تعامل مثبت، و مسئولیت در فضای مجازی افراد را در برابر بیادبی و اقدامات مخرب آماده میکند.
2. **آگاهی از پیامدهای بیادبی:**
افراد باید آگاه شوند که بیادبی در فضای مجازی میتواند پیامدهای جدی برای افراد داشته باشد، از جمله تخریب ارتباطات، تأثیر منفی بر روانی دیگران، و حتی پیامدهای قانونی.
3. **ترویج فرهنگ احترام:**
ترویج مفهوم احترام به دیگران و ایجاد یک فرهنگ تعامل مثبت میتواند به کاهش بیادبی و تقویت ارتباطات در فضای مجازی کمک کند.
4. **آگاهی از اخبار ساختگی:**
افراد باید در مورد امکان وجود اخبار ساختگی و تأثیر آنها در فضای مجازی آگاه باشند. این آگاهی میتواند باعث کاهش انتشار اطلاعات نادرست و خطاهای اطلاعاتی شود.
5. **توسعه مهارتهای ارتباطی سازنده:**
افزایش مهارتهای ارتباطی سازنده و استفاده از زبان مثبت و محترمانه در فضای مجازی میتواند به ارتقاء ارتباطات و کاهش بیادبی کمک کند.
6. **نظارت و پیگیری قوانین:**
آگاهی از قوانین مرتبط با بیادبی در فضای مجازی و همچنین اطلاع از مراکز نظارتی موجود، افراد را به رفتارهای مسئولانهتر ترغیب میکند.
7. **تشویق به گزارشدهی:**
تشویق به گزارش اقدامات بیادبانه به وسیله سیستمهای گزارشدهی و پلتفرمهای مشابه میتواند به شناسایی و پیگیری تخلفات کمک کند.
8. **فعالیت در ارتباطات سازنده:**
فعال شدن در گروهها و فضاهای مجازی با ارتباطات سازنده و تبادل ایدهها و اطلاعات مفید، به افراد کمک میکند تا به محیطهای مثبتتر عادت کنند.
افزایش اگاهی افراد نسبت به بیادبی در فضای مجازی نیازمند تلاش همگانی اجتماعی، آموزش و ترویج ارزشهای اخلاقی و اجتماعی است.
فحش و ناسزا گفتن در شبکههای مجازی میتواند از دلایل متعددی ناشی شود. توجه به این دلایل میتواند کمک کند تا بهتر درک شود چرا برخی افراد در فضای مجازی از این نوع زبان استفاده میکنند:
1. **آنونیمیت و پنهانی هویت:**
در فضای مجازی، افراد ممکن است به راحتی پنهانی هویت کنند و با ناشناس بودن، احتمالاً برای آنها حس میشود که مسئولیت اعمال و کلامهایشان کاهش مییابد. این موقعیت ممکن است باعث افزایش استفاده از زبان ناسزا شود.
2. **تحریک هیجان:**
برخی از افراد به دنبال تحریک هیجان از طریق تولید تناقض، جلب توجه یا ایجاد جدال هستند. استفاده از فحش و کلام ناسزا میتواند برای جلب توجه و تحریک هیجان در بین مخاطبان موثر باشد.
3. **ناامیدی یا استرس:**
برخی افراد ممکن است به دلیل ناامیدی، استرس، یا مشکلات زندگی، از زبان بیادبانه برای تخلیه احساسات منفی خود استفاده کنند.
4. **ترویج فرهنگ ناپسند:**
برخی افراد به عنوان یک الگوی رفتار، فحش و ناسزا گفتن را به عنوان بخشی از فرهنگ غلط در جامعه ترویج میدهند و این رفتار را به دیگران انتقال میدهند.
5. **عدم نظارت کافی:**
در برخی از شبکههای اجتماعی، نظارت و کنترل بر محتواها و گفتمانها ممکن است ناکافی باشد. این موقعیت باعث میشود که افراد بیشتر به آزادی کلام و بیادبی متوجه شوند.
6. **تاثیر رسانهها و فرهنگ عامه:**
برخی افراد ممکن است تحت تأثیر رسانهها، فرهنگ عامه یا الگوهای رفتاری منفی قرار گیرند و از زبان ناسزا استفاده کنند.
حل این مسئله نیازمند تلاش همگانی در جهت ترویج احترام و کنشهای مثبت در فضای مجازی است. این شامل توجیه آگاهی، ترویج اصول اخلاقی، افزایش نظارت و اعمال تدابیر قانونی مناسب میشود. همچنین، تشویق به حواشی مثبت و ارتقاء فرهنگ احترام و تعامل سازنده در فضای مجازی میتواند موثر باشد.
رفتار غلط فرهنگی زمانی اتفاق میافتد که فرد یا گروهی از افراد، در یک جامعه خاص، اقدام به اجرای یک عمل یا رفتاری میکنند که با ارزشها، نگرشها و آداب و رسوم متداول در آن جامعه تضاد دارد. این ممکن است به عنوان ناشی از عدم آگاهی، نقص در تربیت، تفکرات فردی یا گروهی، یا حتی تاثیرات خارجی شکل گیرد. در زیر، برخی از عوامل موجب شدن یک رفتار غلط فرهنگی را بررسی میکنیم:
1. **ناشی از نادانی:**
فرد ممکن است به علت نادانی و عدم آگاهی از ارزشها و نگرشهای متداول در جامعه، به رفتاری بپردازد که در آن جامعه تلقی نشده و مورد پذیرش قرار نگیرد.
2. **تفاوت در تربیت و آموزش:**
مواردی که فردان را تربیت و آموزش دادهاند، میتواند تأثیر زیادی بر رفتارهایشان در جامعه داشته باشد. اگر این آموزشها با ارزشها و اصول جامعه تطابق نداشته باشد، ممکن است به وقوع رفتار غلط فرهنگی بپردازند.
3. **تأثیرات فرهنگی خارجی:**
برخی از افراد ممکن است تحت تأثیر فرهنگها یا گروههای خارجی قرار گیرند که با فرهنگ جامعه مبدأ تفاوت دارند. این تأثیرات ممکن است باعث اجرای رفتارهایی شود که در جامعه مقصد ناخوشایند است.
4. **تعارض ارزشها:**
در برخی موارد، افراد ممکن است با تعارض ارزشها و اصول موجود در جامعه مواجه شوند. این تعارض ممکن است به علت تفکرات فردی، گروهی یا جنبههای فرهنگی خاص باشد.
5. **عدم احترام به تنوع:**
وجود تنوع فرهنگی در یک جامعه نیازمند احترام به ارزشها و آداب و رسوم مختلف است. عدم احترام به تنوع ممکن است به رفتارهایی منجر شود که نه تنها غلط فرهنگی باشند بلکه به تشدید تناقضات فرهنگی نیز منجر گردند.
در هر صورت، توجیه رفتار غلط فرهنگی نیازمند درک و توجه به متغیرهای مختلف فردی، اجتماعی و فرهنگی است. آگاهی، تربیت متناسب با ارزشها و نگرشهای جامعه، و ترویج احترام به تنوع ممکن است از جمله راهکارهای کاهش رفتارهای غلط فرهنگی باشند.
فرهنگ به مجموعهای از اعتقادات، ارزشها، آداب و رسوم، هنرها، زبان، ادبیات، تکنولوژی، موسیقی و دیگر عواملی که زندگی یک گروه انسانی را شکل میدهند، اطلاق میشود. این مفهوم بیشتر از یک الگوی رفتاری است که افراد در یک جامعه خاص دنبال میکنند و شامل تمام جوانب زندگی اجتماعی و فردی میشود.
فرهنگ به عنوان یک پدیده دینامیک و تکاملی تلقی میشود که در تاریخ و زمان تحول میکند. این تحولات میتوانند ناشی از تغییرات در محیط طبیعی، تکنولوژی، ارتباطات، تبادل فرهنگی با دیگر جوامع یا تغییرات در ساختارهای اجتماعی و سیاسی باشند.
عناصر مختلف فرهنگ شامل:
1. **زبان:** ابزار اصلی برای انتقال ارزشها، افکار و اطلاعات در یک جامعه.
2. **آداب و رسوم:** الگوهای رفتاری و اعتقاداتی که نشاندهنده ارتباطات اجتماعی و احترام به یکدیگر هستند.
3. **هنر و معماری:** اعمال هنری و سبکهای معماری که نمایانگر ارزشها و ذوق هنری جامعه هستند.
4. **عقاید و اعتقادات:** دیدگاهها و مفاهیمی که به عنوان اصول اساسی و هدایتکننده برای اعمال فردی و اجتماعی عمل میکنند.
5. **تکنولوژی:** میزان پیشرفت و استفاده از فناوری در جامعه.
6. **مقولات اقتصادی:** نظامهای اقتصادی و نگرش به مال و اقتصاد.
7. **لباس و زیبایی:** الگوهای لباس، زیباییشناسی و تزیینات که نمایانگر سلیقهها و ارزشهای جامعه هستند.
به عنوان یک جامعه شناس، مطالعه فرهنگ به منظور درک ژرف و تحلیل تأثیرات آن بر رفتارها و ارتباطات افراد در جامعه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا اهل شقاوت بسيار هستند و درجات عذاب آنها هم مختلف است طبيعى و مشرك بجميع اقسام شرك و كافر و منافق و معاند و مخالف و فرق شيعه غير اثنى عشرى و منكر ضرورى دين و ضرورى مذهب و مبدع و ضال و مضل و هر چه نزديكتر باشد عذابش سخت است، مشرك از طبيعى، كافر از مشرك، منافق از كافر، معاند از منافق، مخالف از معاند، ساير فرق شيعه از از مخالف، منكر ضرورى دين از فرق شيعه، منكر ضرورى مذهب از منكر ضرورى دين، مبدع از منكر ضرورى، ضال از مبدع، مضل از ضال و سرّش با
اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج7، ص: 126
اينكه در ابتداء نظر عكس ميآيد چون نزديكتر بحق است لكن چون حجت بر او تمامتر است عقوبتش شديدتر است.[1]
تفسير نمونه ج9 235
بهر حال در پايان آيه اشاره به تقسيم همه مردم به دو گروه كرده مىگويد:
” گروهى در آنجا شقى و گروهى سعيدند، گروهى خوش بخت و گروه ديگرى بدبختند” (فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ).
” سعيد” از ماده” سعادت” به معنى فراهم بودن اسباب نعمت، و” شقى” از ماده” شقاوت” به معنى فراهم بودن اسباب گرفتارى و مجازات و بلاست، بنا بر اين سعيدها در آن جهان همان نيكوكارانى هستند كه در لابلاى انواع نعمتها جاى آنهاست و شقاوتمندان همان بدكارانى هستند كه در دل دوزخ در انواع مجازاتها گرفتارند.
و بهر حال اين شقاوت و آن سعادت چيزى جز نتيجه اعمال و كردار و گفتار و نيات انسان در دنيا نيست:
و عجب اينكه بعضى از مفسران اين آيه را دستاويزى براى عقيده باطل خود در زمينه جبر قرار دادهاند، در حالى كه آيه كمترين دلالتى بر اين معنا ندارد، بلكه از سعادتمندان و شقاوتمندان رستاخيز سخن مىگويد كه همگى به خاطر اعمال خود به اين مرحله رسيدهاند شايد آنها مفهوم اين آيه را با پارهاى از احاديث اشتباه كردهاند كه در باره سعادت و شقاوت قبل از تولد سخن مىگويد كه آن داستان جداگانهاى دارد. سپس حالات شقاوتمندان و سعادتمندان را در عبارات فشرده و گويايى چنين شرح مىدهد:
” اما آنها كه شقاوتمند شدند در آتش دوزخ” زفير” و” شهيق” دارند و ناله و نعره و فرياد سر مىدهند” (فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ).[2]
تفسير عاملى ج5 133
طبرى: عمر گفته است: چون اين آيه نازل شد، از پيغمبر (ص) پرسيدم: كارهاى ما پيش از اقدام معيّن و معلوم است يا پس از انجام معيّن ميشود؟ فرمود: البتّه معيّن شده است، ولى هر كسى براى هر چه آفريده شده است وسيله و توفيق آن در اختيار او است.
ابو الفتوح: نوشته است: مراد بشقىّ كافر و عاصى است كه بفعل خود شقىّ شده باشد و بسعيد مؤمن و مطيع كه سعادت يافته باشد باختيار نيك.
كشف نوشته است: ابو سعيد خرّاز را گفتند: چه معنى دارد آنچه مصطفى گفت «شيّبتنى سورة هود»؟ گفت: در اين سورت دو كار عظيم بيان كرده: يكى
تفسير عاملى، ج5، ص: 134
بطش قهارى كه بر قومى رانده و دمار از همه برآورده، و ديگر بيان حكم ازل كه در سعادت و شقاوت خلق رفته، آن سعيد پيش از عمل رسته و كارش برآمده و اين شقىّ بتير قطعيّت خسته و بميخ ردّ وابسته چه توان كرد «اللّه» چنين خواسته و حكم عدل حكم اين رانده نه مشك خود بوى خريده نه عسل بخود شيرينى يافته، كارى است در ازل بوده و رفته نه فزوده و نه كاسته، پير طريقت را پرسيدند از انفاس نيك- بختان و بدبختان و فرق ميان ايشان گفت: نفس بدبخت دود چراغى است كشته در خانهى تنگ بىدر، و نفس نيكبخت چشمهاى روشن و روان در بوستانى آراسته بابر.
فخر: در اين جمله اعلام شده است: يك دسته از مردم بدبخت هستند و دستهى ديگر خوشبخت. پس آن را كه خداوند محكوم بشقاوت كرده است و خبر داده است كه بدبخت خواهد بود ممكن نيست خوشبخت شود چون خبر خدا دروغ نمىشود و هم آن را كه خبر داده است خوشبخت خواهد بود بدبخت نخواهد شد.[3]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛
امام صادق عليه السلام فرمود: همانا خدا سعادت و شقاوت را آفريد پيش از آنكه مخلوقش را بيافريند هر كه را خدا با سعادت آفريد هيچ گاه او را دشمن ندارد و چون كار بدى بجا آورد كردارش را دشمن دارد.
ولى خودش را دشمن ندارد و اگر شقى بوده باشد او را هرگز دوست ندارد و چون عمل صالحى انجام دهد كردارش را دوست دارد و خودش را دشمن دارد بواسطه سرانجامى كه بسوى آن ميرود، پس چون خدا چيزى را دوست دارد ديگر هرگز آن را دشمن ندارد و چون چيزى را دشمن دارد ديگر هرگز آن را دوست ندارد.[4]
[1] طيب، عبدالحسين، اطيب البيان في تفسير القرآن، 14جلد، اسلام - ايران - تهران، چاپ: 2، 1369 ه.ش.
[2] مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، 28جلد، دار الكتب الإسلامية - ايران - تهران، چاپ: 10، 1371 ه.ش.
[3] عاملى، ابراهيم، تفسير عاملى، 8جلد، كتابفروشى صدوق - ايران - تهران، چاپ: 1، 1360 ه.ش.
[4] كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ، ج1 ؛ ص211 ، أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج1 ؛ ص211
سعادت در اصطلاح شرع امريست كه موجب دخول بهشت و راحت ابدى شود و شقاوت آنست كه موجب دخول دوزخ و عقوبت ابدى شود و مقصود از آفرينش سعادت و شقاوت تقدير و اندازهگيرى تكاليفى است كه مايه سعادت و شقاوت گردد پس از آنكه خداى تعالى تكاليف واجب و حرام را مقرر داشت انسان را آفريد و با علم خود دانست كه كداميك از مخلوقش تكاليف موجب سعادت را برگزيند و سرانجامش بسعادت كشد و كدام آنها موجبات شقاوت را انتخاب كند و عاقبتش بشقاوت رسد، پس يك دسته را سعيد و يك دسته را شقى آفريد و او سعيد را دوست دارد و شقى را دشمن و همچنين عمل صالح را دوست دارد اگر چه از شقى سرزند و گناه و معصيت را دشمن دارد اگر چه شخص سعيد انجام دهد[4]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج1 ؛ ص213
امام صادق عليه السلام فرمود: گاهى شخص سعيد را براى اهل شقاوت برند تا آنجا كه مردم گويند چقدر شبيه آنها شده بلكه اين هم از آنهاست ولى سپس سعادت او را دريابد و اصلاحش كند (اين شخص نيكو مآبى است كه اتفاقا گناهانى از او سر زند و سپس با توبه و يا اعمال شايسته آنها را جبران كند) و گاهى شقى را براه سعادتمندان برند تا آنجا كه مردم گويند: چه اندازه بآنها ماند بلكه اين هم از آنهاست و سپس شقاوت او را دريابد (و اين شخص بدجنسى است كه بدون تصميم جدى يا براى تظاهر عمل خيرى انجام دهد و سپس بخميره بد خويش گرايد) آن را كه خدا (در لوح محفوظ) با سعادت نوشته است پايان كارش بسعادت انجامد اگر چه از دنيا باندازه فاصله ميان دو دوشيدن ماده شتر (كه چند لحظه بيش نيست) باقى نمانده باشد. (پس ملاك سعادت و شقاوت پايان عمر و زمان رفتن از دنياست خدا ما و تمام مؤمنين را عاقبت بخير و اهل سعادت فرمايد).[4]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج4 ؛ ص281
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همانا براى خداى عز و جل در شب سه ساعت است و در روز
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 282
سه ساعت كه خود را در آن ساعات تمجيد كند، پس نخستين ساعتها از روز آن ساعت است كه خورشيد در جانب مشرق باشد و باندازهاى كه در عصر بغروب مانده است (بوقت نماز ظهر مانده باشد) و تا هنگام نماز اولى (يعنى نماز ظهر) ادامه يابد، و نخستين ساعتهاى شب ثلث آخر شب است تا زدن سپيده (كه در اين ساعات خداوند خود را تمجيد كند و) فرمايد:
«انى انا اللَّه العلى العظيم، انى انا اللَّه العزيز الحكيم، انى انا اللَّه الغفور الرحيم، انى انا اللَّه الرحمن الرحيم، انى انا اللَّه مالك يوم الدين، انى انا اللَّه لم ازل و لا ازال، انى انا اللَّه خالق الخير و الشر، انى انا اللَّه خالق الجنة و النار، انى انا اللَّه بديء كل شىء و الى يعود، انى انا اللَّه الواحد الصمد، انى انا اللَّه عالم الغيب و الشهادة، انى انا اللَّه الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر، انى انا اللَّه الخالق البارئ المصور لى الاسماء الحسنى، انى انا اللَّه الكبير المتعال».
سپس حضرت صادق عليه السلام از بيان خودش فرمود:
«و الكبرياء رداؤه»
(يعنى كبرياء و بزرگى برازنده حضرت اوست) و هر كس در باره آن با او ستيزه كند خداوند او را به رو در آتش اندازد، سپس فرمود: هيچ بنده مؤمنى نيست كه اين اسامى را بخواند و دلش متوجه خداى عز و جل باشد جز اينكه حاجتش برآورده شود، و اگر شقى (و با شقاوت) باشد اميد دارم كه سعيد گردد.
توضيح
- يعنى اين اسماء شريفه را بخواند، نه اينكه تمامى اين جملات را بدون كم و زياد بگويد چنانچه در حديث (2) بيايد.
2-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: خداى تبارك و تعالى در هر روز و شب سه بار خود را تمجيد
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 283
كند پس هر كه خدا را تمجيد كند بهمان نحو كه او خودش را تمجيد كرده و در حال شقاوت باشد خداى عز و جل او را بحال سعادت در آورد بگويد:
«انت اللَّه لا اله الا انت رب العالمين، انت اللَّه لا اله الا انت الرحمن الرحيم، انت اللَّه لا اله الا انت العزيز [العلى] الكبير، انت اللَّه لا اله الا انت مالك يوم الدين، انت اللَّه لا اله الا انت الغفور الرحيم انت اللَّه لا اله الا انت العزيز الحكيم، انت اللَّه لا اله الا انت منك بدء الخلق و اليك يعود، انت اللَّه [الذى] لا اله الا انت لم تزل و لا تزال، انت اللَّه لا اله الا انت خالق الخير و الشر، انت اللَّه لا اله الا انت خالق الجنة و النار، انت اللَّه لا اله الا انت احد صمد لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، انت اللَّه لا اله الا انت الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ، هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ البارئ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ- تا آخر سوره (حشر)- انت اللَّه لا اله الا انت الكبير، و الكبرياء رداؤك»[4]
الروضة من الكافي يا گلستان آل محمد / ترجمه كمرهاى ؛ ج1 ؛ ص152
«الشقى من شقى في بطن امه»
يعنى شقى آن كسى است كه خدا ميداند در عاقبت كارش شقى است و اگر چه بحسب ظاهر احوال و بيشتر عمرش در نزد مردم سعادتمند است پايان نقل از مجلسى- ره.
من گويم اين حديث معروف است و برخى از آن معنى جبر فهميدهاند و در تفسير آن سرگردان شدهاند تا آن جا كه آن را از احاديث مجعوله دانستهاند و از مضمون صدر خبر هم استفاده مىشود كه اين حديث در زمان امام باقر (ع) معروف بوده و شايد در فهم مقصود آن توجه نشده و موجب ترديد گرديده كه ابى الصباح آن را در محضر امام صادق (ع) مطرح كرد و امام صادق (ع) آن را تأييد فرموده است؟
بنظر من اين حديث از ادله روشن اختيار بنده و امر بين الامرين است كه ما آن را در جلد 1 تقرير كرديم مقصود از اين جمله اينست كه شقاوت بنده مستند بسوء اختيار خود او است و اختيار از ذاتيات هر انسانى است و ما در آنجا براى روشن شدن اين موضوع تعبير كرديم كه اختيار عين وجود انسان است و چون شقاوت و بد بختى بطور استقلال مربوط بهمان سوء اختيار است و هيچ چيز ديگر بطور كامل در آن دخالت ندارد اين جمله صحيح است كه هر كه شقى شده از شكم مادرش شقى شده يعنى شقاوت او مستند به اختيار او است كه عين وجود او است و در شكم مادر هم همراه او بوده است و بعبارت ديگر اين جمله كنايه است از نفى هر گونه مؤثرى در شقاوت انسان جز ذات خودش و سوء اختيارش، بنظر من اين بهترين و رساترين عبارتيست در اثبات اختيار و نفى جبر.[4]
بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار) ؛ ج3 ؛ ص249
كشف الغمه: مناقب خوارزمى از جابر نقل ميكند كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود وقتى خداوند آسمانها و زمين را آفريد آنها را خواند جواب دادند بآنها نبوت من و ولايت علي را عرضه داشت آنها پذيرفتند سپس خلق را آفريد و بما امر دين را واگذار كرد پس سعيد كسى است كه بواسطه ما سعادت يابد و شقى كسى است كه بواسطه ما شقاوت يافته ما حلال خدا را حلال و حرام او را حرام ميداريم.[4]
درخشان پرتوى از اصول كافى ؛ ج2 ؛ ص403
خلاصه حكم صادر در ازل در باره سعادت و يا شقاوت و تيره بختى هر فردى بر طبق همان سير و سلوك اختيارى است كه در دنيا هر فردى آن طريقه را خواهد پيمود همان صحنه كه ساحت كبريائى مورد شهود او بوده بر طبق آن حكم صادر خواهد فرمود و اين حكم حتمى خواهد بود ولى تحقق اين سعادت ذاتى و يا شقاوت ذاتى بطور حقيقت فقط در عالم دنيا صورت خواهد گرفت.
بر اين اساس سعادت و هم چنين شقاوت كه صورت و سيرت افراد بشر است بطور كسب و اكتساب و براساس اختيار خواهد بود و منافات ندارد كه حكم صادر بطور حتم و غير قابل نقض خواهد بود و بهمين جهت گفته مىشود سعيد سعيد است در بطن مادر و هم چنين شقى شقى است در دوره جنين از نظر اينكه امر سعادت و شقاوت صورت حقيقى روانى و علمى و اعتقادى و مجرد است و تحقق حكم صادر كبريائى نيز حتم است و در دوره زندگى فقط از طريق اختيار بطور تدريج كسب و بدست خواهد آمد و سيرتى كه در ازل در علم كبريائى بوده تحقق يافته و خاتمه بر طبق آغاز و بدايت آن خواهد بود.
در نتيجه صحنه عزيمت اختيارى و اراده جزمى كه شخص شقى در عالم دنيا بر حسب اختيار خود پديد مىآورد و هر لحظه آن را در دوره زندگى تثبيت مىنمايد مطابق حقيقى صحنهاى است كه ساحت كبريائى بر طبق آن حكم شقاوت شقى را در ازل صادر فرموده است و حكم حتمى طبق ثبات و استقامت شخص شقى در پيمودن طريقه شقاوت است در عالم دنيا و قضا حتم اساس و طبق اراده جزمى شخص شقى در پيمودن طريقه شقاوت و تيره بختى خواهد بود.[4]
سعادت در اصطلاح شرع امريست كه موجب دخول بهشت و راحت ابدى شود و شقاوت آنست كه موجب دخول دوزخ و عقوبت ابدى شود و مقصود از آفرينش سعادت و شقاوت تقدير و اندازهگيرى تكاليفى است كه مايه سعادت و شقاوت گردد پس از آنكه خداى تعالى تكاليف واجب و حرام را مقرر داشت انسان را آفريد و با علم خود دانست كه كداميك از مخلوقش تكاليف موجب سعادت را برگزيند و سرانجامش بسعادت كشد و كدام آنها موجبات شقاوت را انتخاب كند و عاقبتش بشقاوت رسد، پس يك دسته را سعيد و يك دسته را شقى آفريد و او سعيد را دوست دارد و شقى را دشمن و همچنين عمل صالح را دوست دارد اگر چه از شقى سرزند و گناه و معصيت را دشمن دارد اگر چه شخص سعيد انجام دهد[1]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج1 ؛ ص213
امام صادق عليه السلام فرمود: گاهى شخص سعيد را براى اهل شقاوت برند تا آنجا كه مردم گويند چقدر شبيه آنها شده بلكه اين هم از آنهاست ولى سپس سعادت او را دريابد و اصلاحش كند (اين شخص نيكو مآبى است كه اتفاقا گناهانى از او سر زند و سپس با توبه و يا اعمال شايسته آنها را جبران كند) و گاهى شقى را براه سعادتمندان برند تا آنجا كه مردم گويند: چه اندازه بآنها ماند بلكه اين هم از آنهاست و سپس شقاوت او را دريابد (و اين شخص بدجنسى است كه بدون تصميم جدى يا براى تظاهر عمل خيرى انجام دهد و سپس بخميره بد خويش گرايد) آن را كه خدا (در لوح محفوظ) با سعادت نوشته است پايان كارش بسعادت انجامد اگر چه از دنيا باندازه فاصله ميان دو دوشيدن ماده شتر (كه چند لحظه بيش نيست) باقى نمانده باشد. (پس ملاك سعادت و شقاوت پايان عمر و زمان رفتن از دنياست خدا ما و تمام مؤمنين را عاقبت بخير و اهل سعادت فرمايد).[1]
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى ؛ ج4 ؛ ص281
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: همانا براى خداى عز و جل در شب سه ساعت است و در روز
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 282
سه ساعت كه خود را در آن ساعات تمجيد كند، پس نخستين ساعتها از روز آن ساعت است كه خورشيد در جانب مشرق باشد و باندازهاى كه در عصر بغروب مانده است (بوقت نماز ظهر مانده باشد) و تا هنگام نماز اولى (يعنى نماز ظهر) ادامه يابد، و نخستين ساعتهاى شب ثلث آخر شب است تا زدن سپيده (كه در اين ساعات خداوند خود را تمجيد كند و) فرمايد:
«انى انا اللَّه العلى العظيم، انى انا اللَّه العزيز الحكيم، انى انا اللَّه الغفور الرحيم، انى انا اللَّه الرحمن الرحيم، انى انا اللَّه مالك يوم الدين، انى انا اللَّه لم ازل و لا ازال، انى انا اللَّه خالق الخير و الشر، انى انا اللَّه خالق الجنة و النار، انى انا اللَّه بديء كل شىء و الى يعود، انى انا اللَّه الواحد الصمد، انى انا اللَّه عالم الغيب و الشهادة، انى انا اللَّه الملك القدوس السلام المؤمن المهيمن العزيز الجبار المتكبر، انى انا اللَّه الخالق البارئ المصور لى الاسماء الحسنى، انى انا اللَّه الكبير المتعال».
سپس حضرت صادق عليه السلام از بيان خودش فرمود:
«و الكبرياء رداؤه»
(يعنى كبرياء و بزرگى برازنده حضرت اوست) و هر كس در باره آن با او ستيزه كند خداوند او را به رو در آتش اندازد، سپس فرمود: هيچ بنده مؤمنى نيست كه اين اسامى را بخواند و دلش متوجه خداى عز و جل باشد جز اينكه حاجتش برآورده شود، و اگر شقى (و با شقاوت) باشد اميد دارم كه سعيد گردد.
توضيح
- يعنى اين اسماء شريفه را بخواند، نه اينكه تمامى اين جملات را بدون كم و زياد بگويد چنانچه در حديث (2) بيايد.
2-
حضرت صادق عليه السلام فرمود: خداى تبارك و تعالى در هر روز و شب سه بار خود را تمجيد
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج4، ص: 283
كند پس هر كه خدا را تمجيد كند بهمان نحو كه او خودش را تمجيد كرده و در حال شقاوت باشد خداى عز و جل او را بحال سعادت در آورد بگويد:
«انت اللَّه لا اله الا انت رب العالمين، انت اللَّه لا اله الا انت الرحمن الرحيم، انت اللَّه لا اله الا انت العزيز [العلى] الكبير، انت اللَّه لا اله الا انت مالك يوم الدين، انت اللَّه لا اله الا انت الغفور الرحيم انت اللَّه لا اله الا انت العزيز الحكيم، انت اللَّه لا اله الا انت منك بدء الخلق و اليك يعود، انت اللَّه [الذى] لا اله الا انت لم تزل و لا تزال، انت اللَّه لا اله الا انت خالق الخير و الشر، انت اللَّه لا اله الا انت خالق الجنة و النار، انت اللَّه لا اله الا انت احد صمد لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً أَحَدٌ، انت اللَّه لا اله الا انت الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ، هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ البارئ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ- تا آخر سوره (حشر)- انت اللَّه لا اله الا انت الكبير، و الكبرياء رداؤك»[1]
الروضة من الكافي يا گلستان آل محمد / ترجمه كمرهاى ؛ ج1 ؛ ص152
«الشقى من شقى في بطن امه»
يعنى شقى آن كسى است كه خدا ميداند در عاقبت كارش شقى است و اگر چه بحسب ظاهر احوال و بيشتر عمرش در نزد مردم سعادتمند است پايان نقل از مجلسى- ره.
من گويم اين حديث معروف است و برخى از آن معنى جبر فهميدهاند و در تفسير آن سرگردان شدهاند تا آن جا كه آن را از احاديث مجعوله دانستهاند و از مضمون صدر خبر هم استفاده مىشود كه اين حديث در زمان امام باقر (ع) معروف بوده و شايد در فهم مقصود آن توجه نشده و موجب ترديد گرديده كه ابى الصباح آن را در محضر امام صادق (ع) مطرح كرد و امام صادق (ع) آن را تأييد فرموده است؟
بنظر من اين حديث از ادله روشن اختيار بنده و امر بين الامرين است كه ما آن را در جلد 1 تقرير كرديم مقصود از اين جمله اينست كه شقاوت بنده مستند بسوء اختيار خود او است و اختيار از ذاتيات هر انسانى است و ما در آنجا براى روشن شدن اين موضوع تعبير كرديم كه اختيار عين وجود انسان است و چون شقاوت و بد بختى بطور استقلال مربوط بهمان سوء اختيار است و هيچ چيز ديگر بطور كامل در آن دخالت ندارد اين جمله صحيح است كه هر كه شقى شده از شكم مادرش شقى شده يعنى شقاوت او مستند به اختيار او است كه عين وجود او است و در شكم مادر هم همراه او بوده است و بعبارت ديگر اين جمله كنايه است از نفى هر گونه مؤثرى در شقاوت انسان جز ذات خودش و سوء اختيارش، بنظر من اين بهترين و رساترين عبارتيست در اثبات اختيار و نفى جبر.[1]
بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار) ؛ ج3 ؛ ص249
كشف الغمه: مناقب خوارزمى از جابر نقل ميكند كه پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود وقتى خداوند آسمانها و زمين را آفريد آنها را خواند جواب دادند بآنها نبوت من و ولايت علي را عرضه داشت آنها پذيرفتند سپس خلق را آفريد و بما امر دين را واگذار كرد پس سعيد كسى است كه بواسطه ما سعادت يابد و شقى كسى است كه بواسطه ما شقاوت يافته ما حلال خدا را حلال و حرام او را حرام ميداريم.[1]
درخشان پرتوى از اصول كافى ؛ ج2 ؛ ص403
خلاصه حكم صادر در ازل در باره سعادت و يا شقاوت و تيره بختى هر فردى بر طبق همان سير و سلوك اختيارى است كه در دنيا هر فردى آن طريقه را خواهد پيمود همان صحنه كه ساحت كبريائى مورد شهود او بوده بر طبق آن حكم صادر خواهد فرمود و اين حكم حتمى خواهد بود ولى تحقق اين سعادت ذاتى و يا شقاوت ذاتى بطور حقيقت فقط در عالم دنيا صورت خواهد گرفت.
بر اين اساس سعادت و هم چنين شقاوت كه صورت و سيرت افراد بشر است بطور كسب و اكتساب و براساس اختيار خواهد بود و منافات ندارد كه حكم صادر بطور حتم و غير قابل نقض خواهد بود و بهمين جهت گفته مىشود سعيد سعيد است در بطن مادر و هم چنين شقى شقى است در دوره جنين از نظر اينكه امر سعادت و شقاوت صورت حقيقى روانى و علمى و اعتقادى و مجرد است و تحقق حكم صادر كبريائى نيز حتم است و در دوره زندگى فقط از طريق اختيار بطور تدريج كسب و بدست خواهد آمد و سيرتى كه در ازل در علم كبريائى بوده تحقق يافته و خاتمه بر طبق آغاز و بدايت آن خواهد بود.
در نتيجه صحنه عزيمت اختيارى و اراده جزمى كه شخص شقى در عالم دنيا بر حسب اختيار خود پديد مىآورد و هر لحظه آن را در دوره زندگى تثبيت مىنمايد مطابق حقيقى صحنهاى است كه ساحت كبريائى بر طبق آن حكم شقاوت شقى را در ازل صادر فرموده است و حكم حتمى طبق ثبات و استقامت شخص شقى در پيمودن طريقه شقاوت است در عالم دنيا و قضا حتم اساس و طبق اراده جزمى شخص شقى در پيمودن طريقه شقاوت و تيره بختى خواهد بود.[1]
تهران، چاپ: اول، 1369 ش.